چای مهم ترین نوشیدنی چین در جهان است. موضوع گسترش و آداب و رسوم نوشیدن آن به سمت غرب، همواره نکتۀ مهم و قابل توجه محافل دانشگاهی بوده است. مطالعات قبلی نشان داده است که چای در طول سلسلۀ تانگ به تبت و اویغورها معرفی شد و در طول سلسلههای سونگ، لیائو، جین و یوان، مردم شای غربی، چیدان[1]، نوژین[2]، مغولستان و سایر گروههای قومی در اطراف مردم ِهان، به تدریج رسم نوشیدن آن را برساختند. در سدۀ پانزدهم، چای در حجم انبوهی به آسیای مرکزی و غربی معرفی شده بود. پس از سدۀ هفدهم، اروپایی ها حجم عظیمی از چای را به عنوان یک عنصر نوشیدنی، از چین وارد کردند. تاریخ گسترش چای چینی به غرب را میتوان تقریباً مشخص کرد، اما هنوز شواهد روشنی برای گسترش آن در مناطق غربی پیش از قرن پانزدهم وجود ندارد و اطلاعات مبهمی در دست است که ایرانیان و اعراب خیلی زود با چای آشنا شدند؛ اما شکل گیری عادات نوشیدن چای بسیار دیرتر از این بود. این مقاله از اسناد فارسی و عربی قرون وسطی، همراه با سوابق تاریخی چینی، برای بررسی تاریخ اولیۀ گسترش چای چینی در ایران و عربستان (قرن دهم تا پانزدهم) و بحث در بارۀ نقش واسطۀ چای چیدان، تبتی و مغول در گسترش چای به سمت غرب استفاده خواهد کرد.
یک. اولین گزارش دربارۀ چای چینی
در حال حاضر، اولین گزارش شناخته شدۀ چای چینی در منابع تاریخی فارسی و عربی، سند عربی اخبار الصین و الهند[3] است که در قرن نهم نوشته شده است: درآمد اصلی پادشاه، مالیات نمک کل کشور و مالیات بر علف خشک برای نوشیدن در آب جوش بود. در شهرهای مختلف، برگهای علف خشک به بهای هنگفت فروخته میشوند و چینیها آنها را «چای» می نامند. این نوع برگ علف خشک بیشتر از برگ یونجه است، و آنها کمی معطرتر از آن هستند؛ با طعمی کمی تلخ؛ و آن را با آب جوش برای درمان تمام بیماریها می نوشند. مالیات حاصل از نمک و این گیاه، کل ثروت پادشاه بود.
اکثر محققان بر این باورند که این یادداشت، تنها نمایندۀ آن چیزی است که سلیمان صیرفی مسافر مسلمان در چین دیده و شنیده است و ثابت نمی کند که چای در آن زمان به سمت غرب، در ایران و عربستان گسترش یافته است. کلمۀ "sākh" که نام "چای" ثبت شده در آن، از نظر ریشهشناختی ناشناخته است.
به غیر از این، تنها سندی که از دیرباز برای محققان شناخته شده است، مربوط به ابوریحان بیرونی، محقق ایرانی قرن دهم و یازدهم است که دربارۀ چای چینی نوشته است. در آغاز قرن بیستم، زمانی که شرقشناسان اروپایی و آمریکایی به سوابق او استناد می کردند، اغلب از کتاب بیرونی «Nubadh fī Akhbār al-Ṣīn» ویرایش زبانشناس آلمانی کِرِونکو (F. Krenkow) استفاده می کردند که در آن چای چینی "جا" (jā) نامیده می شد. به نظر نویسنده، "jā" عربی نیست، بلکه "chā" فارسی است که معرّب شده است. اگرچه آثار بیرونی به زبان عربی نوشته شده بود، اما او خود فارسیزبان و به هر دو زبان مسلط بود. از آنجا که حرف "ch" در زبان عربی وجود ندارد، حرف فارسی "ch" اغلب "j" نوشته می شود. بنابراین، "jā" در نوشته بیرونی در عربی دقیقاً همان "chā" فارسی است.
در اواخر قرن بیستم، با تعمیق پژوهشهای محققان غربی در ادبیات فارسی و عربی، شاهکار بیرونی کتاب الصیدنه یا کتاب الصیدنه فی الطب گردآوری و منتشر شد. در این کتاب، کلمۀ "چای" معرفی شد و آشکارا "chā" نوشته شده است:
«چای» (chā)، در زبان عربی "ṣā" تلفظ می شود. این گیاه در چین (al-Ṣīn) رشد می کند. گفته میشود "چای" یک کلمۀ چینی برای گیاهی است که در ارتفاعات بالا رشد می کند و همچنین در ختا (Khaṭā) (شمال چین) و نپال نیز کشت میشود. بر اساس رنگ، چای را میتوان به چای سفید، سبز، بنفش، خاکستری و سیاه تقسیم کرد. چای سفید بهترین نوع آن است، برگ های آن باریک و معطرند و نسبت به سایر انواع چای برای بدن انسان مفید است. چای سفید بسیار نادر و کمیاب است».
"مردم برگ های چای را آب پز، سپس خشک و در گلدانهای مربعی شکل ذخیره می کنند. در صورت نیاز، آن را در آب گرم قرار میدهند تا برای نوشیدن آماده شود. شربت چای یک داروی بدون ضرر و بسیار مفید است. چای را می توان هم به جای آب و هم به عنوان چیزی برای به هوش آمدن از مستی شراب نوشید. بنابراین، چای به تبت قاچاق میشد، زیرا مردم محلی تبت، اعتیاد به الکل داشتند و هیچ دارویی بهتر از چای برای آنان وجود نداشت. کسانی که چای را به سرزمین تبت قاچاق می کردند، فقط مایل به مبادلۀ مشک بودند".
"در کتاب اخبار الصین نوشته شده است که: برگ های چای باریکند و طعم بهتری دارند و اما کمی تلخ هستند. هنگامی که آن را می جوشانید، تلخی آن از بین می رود. هنگامی که برگ های چای تازه اند، آنها را مالش می دهند و می کوبند؛ سپس آن را در آب گرم قرار می دهند و با معدۀ خالی می نوشند تا حرارت بدن را پایین آورد و خون بدن پاک شود".
"می گویند چای در چین تولید می شد و پادشاه آن کشور در شهر یانگژو زندگی می کرد و رودخانۀ بزرگی مانند دجلۀ بغداد، از آن شهر عبور می کرد. هر دو سوی رودخانه مملو از کارخانههای شراب سازی و مغازه ها بود. مردم برای نوشیدن چای در آنجا جمع می شدند، درست مانند مردم هند که حشیش را در یک مکان خاص مصرف می کردند. خرید و فروش چای و شراب برای مردم ممنوع بود، زیرا این تجارت متعلق به پادشاه بود. طبق قانون، چای یک کالای انحصاری بود و هر کسی که بدون اجازۀ پادشاه، نمک یا چای می فروخت، به عنوان دزد مجازات می شد، یعنی باید کشته و گوشت بدنش خورده می شد.
این یادداشتهای بیرونی به ما نشان میدهد که تا چه حد دانشمندان ایرانی از قرن 10 و 11 در مورد چای چینی اطلاعات داشته اند. اول، او منشأ چای را ثبت کرد، علاوه بر چین، چای در ختن و نپال نیز وجود داشت. در زمان بیرونی، ختن یک رژیم سیاسی در شمال چین ایجاد کرده بود و اگر مشکلی با این متن وجود نداشته باشد، می توان دید که الگوی سیاسی تقسیم شمال و جنوب چین در آن زمان برای ایران و عربستان شناخته شده بود. دوم، یادداشت دربارۀ تجارت چای بین تبت و سلسلۀ دشت مرکزی در این نقل قول بهویژه قابل توجه است. این توصیف نشان دهندۀ تجارت چای و اسب بین سلسلۀ سونگ و تبت است. تجارت چای و اسب بین هان و تبت در سلسلۀ تانگ آغاز شد و به ویژه در سلسلۀ سونگ شمالی به اوج رسید. تبت هدف اصلی تجارت چای و اسب در سلسلۀ سونگ بود، اما روش یافتن این اطلاعات به دست بیرونی بسیار معنیدار بوده است. با توجه به سوابق تاریخی چینی، قبایل تبتی در ازای چای به سلسلۀ سونگ، باج می دادند و بررسی دقیق انواع باجهای قبایل تبت نشان داد که بسیاری از آنها تولید تبت نیستند. برای مثال، در سال 1077، تبتیها مروارید، کندر، عاج، یشم و اسب را به دولت سلسلۀ سونگ تقدیم کردند. مروارید، کندر، عاج و یشم در تبت تولید نمی شد و کندر، ادویۀ خاصی از ایران و عربستان بود که نشان می دهد تجارت مستقیم یا غیرمستقیم بین تبت و ایران و عربستان وجود داشت. اطلاعات تبتی ثبت شده توسط بیرونی، مبادلات بین دو منطقه را تأیید می کند. پس، اگر کندر ایران و عربستان بتوانند از طریق تبت وارد منطقۀ دشت مرکزی چین شوند، از لحاظ نظری، چای سرزمینِ هان (چین) نیز می تواند از طریق تبت به ایران معرفی شود. همچنین میتوان از پژوهش بیرونی دریافت که از قرن دهم تا سیزدهم، حمل و نقل زمینی شرق به غرب متوقف شده بوده است. مناطق فارسی و عربی بیشتر در مورد رژیمهای اقلیتهای چینی می دانستند تا رژیمهای قوم هان. یادداشت های بیرونی دربارۀ "چای چینی" نشان میدهد که دانش او در زمینۀ ختن و تبت "تازه" است، در حالی که گزارش سلسلۀ دشت مرکزی، همه از "مطالب قدیمی" پیشینیان نقل شده است. از این رو می توان دید که انتقال دانش چای چینی به سمت غرب در طول این دوره، بیشتر به دلیل مشارکت اقلیت های قومی اطراف ملیتِ هان بود.
پس از این مطالب نوشتۀ بیرونی، به نظر می رسد که چای از متون فارسی و عربی ناپدید شده و لافر از این موضوع گیج شده است. با این حال، نویسنده معتقد است که باید سوابق چای وجود داشته باشد و به گفتۀ بیرونی، ردپای چای در کتابهای پزشکی عربی قبل از او ثبت شده است، که نشان می دهد سوابق ناچیزی دربارۀ چای وجود دارد. آیا ممکن است دلیل اینکه این سوابق قابل ردیابی نیستند، این باشد که ایرانیان و اعراب نامهای دیگری برای چای داشته اند که ما آنها را به رسمیت نشناخته ایم؟
دو. نام دیگر چای در متون فارسی و عربی
گیاهشناس ایرانی قرن دوازدهم و سیزدهم، ابن بیطار[4] (Ibn al-Baytār) در اثر تواریخ گیاهان خود، از گزارش اواخر قرن دهم ابن رضوان نقل کرده که یک گیاه دارویی به نام "شاه چینی" (shāh-i Chīnī) را توصیف می کند: "دارویی که ما به دست آوردیم، به شکل دانههای سیاه و نازک، از آب یک گیاه خاص تهیه شد. این دارو مانند یک عامل خنک کننده برای درمان سردرد و تودههای ملتهب ناشی از تب عمل می کند. بسته به این وضعیت، اغلب این دارو را پودر می کنند و بر روی ضایعات پوستی می ریزند".
مورخ فارسی اوایل قرن چهاردهم، رشید الدین فضل الله همدانی نیز در جامع التواریخ: تاریخ هند و سند و کشمیر خود به آن اشاره کرده است: "در منطقۀ مابر (Mabal)، غذا به دلیل هوای آلوده، بهسرعت فاسد می شود و اگر مردم حتی غذاهای نصف روز مانده را بخورند، می میرند. بنابراین غذا را با شاه چینی و پوستۀ جو می پزند و می خورند". جغرافیدان ایرانی شمس الدین العنصری الدمشقی[5] در کتاب خود به عنوان نخبة الدهر فی عجایب البر و البحر نوشته است در جزیره ای در سواحل چین، مقادیر زیادی جوز بویا، گردو، میخک، دارچین و شاه صینی وجود دارد.
شاه چینی (فارسی) و شاه صینی (عربی) در متون فوق به معنای واقعی کلمه به معنای "پادشاه چین" هستند، پس این چه نوع ماده است؟ محققان قبلی پاسخ روشنی نداده اند. با این حال، نویسنده سرنخی در مدخل لغوی "چای" در اثر کشاورزی «آثار و احیا» رشید الدین پیدا کرد. در فصل "اطلاعات در زمینۀ درخت چای" این کتاب نوتشته است:
"به گفتۀ پزشکان ما در اینجا، چای "پادشاه چین" نامیده می شود و گویشهای ختنی، آن را "چای" می نامند. در برخی از بخشهای چین (Chīn، نام سلسلۀ چین قدیمی) و در تمام جنگل های کوهستانی و بیابانهای سرزمین چین رشد می کند. درختان چای در اندازۀ شبیه به درخت میرتل (نام انگلیسی: myrtle) هستند. شکل برگ آن، شبیه برگ های انار است، اما کمی کوچکتر و سبزترند. برگهای درخت چای را می چینند، داخل قابلمه ای می ریزند، بخار می کنkد و سپس آن را تفت میدهند. سرانجام آن را در زیر نور آفتاب می گذارند تا خشک شود. اگر بتوان آن را از رطوبت دور کرد، طعم و عطر آن می تواند برای چندین سال حفظ شود".
"چای به عنوان یک کالا به مناطق چین و ختن منتقل میشد، در آنجا مردم چای زیادی می نوشیدند. چای یک تجارت بزرگ و سودآور است؛ اما مردم هندوستان بسیار کم چای می نوشند".
"در شهر چین ژو (Qin zhou) که متعلق به سرزمین ختن است، نوع دیگری از چای وجود دارد که بلندتر است و برگ های بزرگتری دارد، فقط کمی کوچکتر از برگهای درخت پرتقال و تقریبا با همان ضخامت است. در آنجا، با توجه به قوانین اجاره، مستأجر، مجبور است هر ساله به دولت مالیات پرداخت کند. مردم آنجا نمی توانند چای را به ارادۀ خود بفروشند. مقرراتی در زمینۀ مقدار چای مجاز برای فروش به ازای هر نفر و همچنین مقدار چای که باید تحت اجاره پرداخت شود، وجود دارد".
"سه نوع چای با عنوانهای امپراتور، متوسط و معمولی وجود دارد. چای امپراتور با مخلوط کردن مشک، کافور و سایر مواد با برگ چای و فشار دادن آنها ساخته می شود و مقامات ویژه بر آن نظارت دارند. برگ های چای با یک سنگ آسیاب خرد، سپس با غربال الک، بعد در یک رول کاغذ پیچیده و با مُهر رسمی برای پرداخت مالیات تجاری (Tamghā) مُهر می شوند. هیچ کس نمی تواند بدون پرداخت مالیات، آن را بفروشد و اگر کسی برخلاف قانون خرید و فروش کند، مجازات می شود. به این ترتیب، چای در کاغذ پیچیده و به مکان های مختلف حمل میشود و یک کالای مهم و ارزشمند است. طعم و مزۀ آن میتواند تا ابد حفظ شود".
"یک نوع چای وجود دارد که ما آن را چای اولین (chāy-i avvalīn) می نامیم، که نوعی چای وحشی و مشمول مالیات است. اما چایی که در بیابان می روید، نیازی به اجاره ندارد و میتوان آزادانه آن را برداشت".
"کوبلای خان دستور داد که درختان چای به زمین ختن منتقل و در باغها کاشته شوند تا وقتی درختان چای بزرگ شدند، هر کسی بخواهد آنها را بکارد، بتواند به زمین خود منتقل کند. درختان چای می توانند در مناطق گرمسیری و سردسیری رشد کنند. دارای گلهای زرد، به اندازۀ شکوفۀ هلو و دانههایی به اندازۀ نخود و زردرنگ هستند".
" این درخت را می توان از طریق دانه یا نهال کاشت. آبیاری ریشه های این درخت با کود حیوانی به رشد سریع آن کمک می کند"
" در منطقه ای که "چای آخرین" (chāy-i ākharīn) رشد می کند، آهوی مشک وجود دارد که مشک تولید میکند و از گیاهان معطر و علوفه تغذیه می کند".
جملۀ اول گزارش فوق نشان می دهد که آنچه پزشک ایرانی "شاه ختایی" می نامیدند، در زبان چینی "cha" نامیده می شود. این نشان می دهد که چای علاوه بر ترجمۀ "cha"، نام دیگر "شاهی ختایی" نیز دارد که نام رایج تر چای در بین ایرانیان است. " Shāh-i khitāy" همچنین به معنای "پادشاه چین" است که آشکارا نشان دهندۀ نوع قضاوت عمومی فارسی زبانان نسبت به ارزش چای چینی است. برای اشیاء خارجی غیرمعمول نیست که هر دو نام ترجمۀ لفظی و ترجمۀ مفهومی مانند "پنیر" و "cheese"، "کارت" و "poker" در چینی مدرن وجود داشته باشند.
"شاهی چینی" در زبان فارسی و "شاهی ختایی" در زبان عربی، به یک معنا هستند و با توجه به توصیف "پادشاه چین" در اسناد ، بسیار شبیه به یک محصول فرآوری شدۀ چای است. ابن بیطار آن را یک چیز نازک و سیاه توصیف کرده که می توانند آن را خرد کنند و روی پوست بدن بگذارند تا حرارت بدن را از بین ببرد و ورم را کاهش دهد. در زمان سلسلههای تانگ و سونگ، یک کیک چای به نام "چای مومی" در چین محبوب بود که با اضافه کردن ادویه جات و روغن مسح به برگهای چای و فشار دادن آنها، به شکل کیک ساخته می شد. در کتاب «داروشناسیِ هان باستان چینی» نوشته شده است که اگر زخمی بر روی پوست باشد، پودر چای مومی را می توان بر آن زخم ریخت، که کاملاً مطابق سخن ابن بیطار است. «جامع التواریخ : تاریخ هند و سند و کشمیر» و توصیفات شمس الدین العنصری الدمشقی همه به استفاده از "پادشاه چین" در مناطق استوایی اشاره دارد که مربوط به ماهیت چای برای از بین بردن حرارت و کاهش گرمای بدن است.
سه. گسترش چای چینی در ایران و عربستان در دوران سلسله های مغول و یوان
سابقۀ چای در کتاب کشاورزی فارسی آثار و احیا نشان دهندۀ جامعترین درک دانش چای چینی توسط ایرانیان و اعراب در سلسلههای مغول و یوان است. این یادداشت عمدتاً شامل پنج جنبه است:
الف. این کتاب اولین بار ترجمۀ لفظی و مفهومی دو اصطلاح چای را با هم پیوند داد و نامهای قدیمی و جدید را یکسان کرد.
ب. این کتاب اولین بار شرح مفصل تری از منشأ چای در چین ارائه کرد: "QM Jīū" در سرزمین بربرها (جنوب چین) و " Chīn Jīū" در سرزمین ختن (شمال چین).
بر اساس آوانویسی، "QM Jīū" با شهرهای گانژو (Ganzhou")، جیانژو (Jianzhou) و ""kam tʂiəu مرتبط است، اما از نقطه نظر تولید چای، گانژو را میتوان حذف کرد، جیانژو و "kam tʂiəu" هر دو در منطقۀ تولید چای سلسلۀ یوان هستند، اما رشیدالدین اشاره کرده است که این مکان، متعلق به سرزمین بربرهاست. پس جیانژو نیز باید حذف شود، زیرا جیانژو در استان سیچوان واقع شده و دورۀ یوان متعلق به سرزمین هان است، بنابراین، فقط "kam tʂiəu" (گانژو امروز) سازگارتر است.
با توجه به وضعیت واقعی تولید چای در سلسلۀ یوان، ممکن است "QM Jīū" نیز به جیانژو اشاره کند، اما از نظر آوانویسی آن درست نیست. جیانژو سرزمین سلسلۀ تانگ است و در سلسلۀ یوان، خیابان جیان نینگ نامیده می شد. هنگامی که اسناد فارسی نام مکانهای چینی را ثبت میکنند، اغلب فقط حرف اول را میگیرند و پشت آن کلمه "ژو" را اضافه میکنند؛ بنابراین منطقی است که "Jianning" را "Jianzhou" تلفظ کنند. از سلسلۀ تانگ تا سلسلۀ یوان، این مکان معروف ترین منطقۀ تولید چای در چین بوده و چای محلی که به عنوان "جیان چا" (Jian cha) شناخته می شود؛ نوع اصلی چای است که توسط دربار امپراطوری تعیین شده است.
پروفسور وانگ یدان معتقد است که "Chīn chīū" همین چینژو متعلق به استان شانشی در سلسلۀ یوان بود، جایی که سلسلۀ سونگ بخش چای را و سلسلۀ مینگ، بخش چای و اسب را برای کنترل تجارت چای در غرب تأسیس کردند. چای سیچوان تولید شده در منطقۀ سیچوان و شانشی میتواند از چینژو به شی فان قاچاق شود، که ممکن است به " Chīn chīū" اشاره داشته باشد.
پ. این کتاب با جزئیات فراوان، قانون چای سلسلۀ یوان را ثبت می کند. رشیدالدین شرح مفصلی از جزئیات اجاره نامۀ مزرعۀ چای، خرید و فروش چای، باج دادن چای و بسته بندی" گمرک رسمی مُهر و موم" ارائه کرده که بسیار مطابق با قانون چای سلسلۀ یوان است.
ت. این کتاب نشان داده است که کوبلای خان دستور کاشت درختان چای را در ژونگدو (Zhong du) داده است. ژونگدو به ژونگدو قدیمی قبل از ساخت "یوان دا دو" (Yuan da du)، یعنی "جین ژونگ دو" در گذشته اشاره دارد. کوبلای خان پس از تاجگذاری در سال 1264، "یان جینگ" را دوباره به "ژونگدو" تغییر نام داد و یک شهر جدید در نزدیکی "ژونگدو" ساخت که بعدها به عنوان "یوان دا دو" شناخته شد. دستور کوبلای خان برای کاشت درختان چای همزمان با ساخت پایتخت یوان بود. این رویداد همچنین در جامع التواریخ ثبت شده است، که میگوید زمانی که کوبلای خان دستور ساخت پایتخت یوان را داد، "انواع درختان میوه از هر مکان آورده و در باغ ها کاشته شدند". مارکو پولو که معاصر رشید الدین بود، نیز حقیقت این موضوع را اثبات کرده است. توماس تی السن (Thomas T. Allsen) اشاره کرده است که مغولان، درختان را به عنوان نمادی از تولد دوباره و طول عمر در نظر میگرفتند؛ بنابراین حاکمان مغول اهمیت زیادی برای کاشت درخت قائل بودند.
شایان ذکر است که غازان خان ایلخانی نیز همین کار را کرد و دستور انتقال گیاهان از سراسر ایران به پایتخت خود، تبریز را داد که در جامع التواریخ نیز ثبت شده است. شباهت زیادی بین کوبلای خان و غازان خان به ما نشان میدهد که غازان خان تحت تأثیر کوبلای خان بوده و رشیدالدین احتمالاً نقشی کلیدی در این رویداد داشته است. این احتمال وجود دارد که رشیدالدین از سیاست کوبلای خان از طریق نخست وزیر سابق هان چین مطلع شده و به غازان خان پیشنهاد کرده است که او نیز همین کار را انجام دهد. حداقل رشیدالدین باید از حامیان قوی دستور غازان خان بوده باشد و حتی کار خاص انتقال نهال ها توسط او انجام شده است، زیرا علاقۀ شدید او به کشاورزی و گیاهشناسی باعث شد که او در مورد چنین کاری مشتاق باشد - همانطور که در کشت گیاه شناسی او در شهر خودش رشت نیز آشکار است. همین به رسمیت شناختن و تحسین رشیدالدین برای این موضوع بود که باعث شد چندین بار عملیات انتقال گیاهان سلسلۀ یوان و ایلخانات را در دو اثر خود ثبت کند.
د. این کتاب روش های کشت گیاهان چای را توصیف کرده است. پروفسور وانگ یی دان استدلال می کند که رشیدالدین متوجه وضعیت چای در چین بود، اما به خواننده نگفته است که آیا ایران در پرورش گیاهان چای موفق شده است یا نه؟ آیا ایرانیان هنر درست کردن چای را آموخته اند؟ نویسنده معتقد است که ایرانیان نباید در آن زمان چای درست کردن را یاد گرفته باشند، زیرا فرایند تهیۀ چای و فرهنگ نوشیدن آن، مکمل یکدیگرند و تا زمانی که فرهنگ نوشیدن چای شکل نگیرد، هیچ دلیلی برای تولید چای وجود ندارد. اما در آن زمان، خواص دارویی چای برای ایرانیان به خوبی شناخته شده بود و برای رشیدالدین، که علاقه مند به پزشکی بود، بسیار ممکن بود که چای را در زمین خود کشت کند. رشیدالدین در کتاب خود بر کشت درختان چای به طور خاص اشاره کرد که آبیاری آن ها با کود حیوانی میتواند به رشد آنها کمک کند. این روش به نظر نمی رسد که از چین آمده باشد. این روش در هیچ کتاب کشاورزی چینی ذکر نشده و روش معمول در چین بارور کردن با کود و شن و ماسه است و استفاده از آب فاضلاب حمام برای بارور کردن، بیشتر شبیه شیوۀ خود ایرانیان است که سیستم حمام توسعه یافته ای داشتند. بنابراین میتوان استنباط کرد که چای در ایران کشت شده است.
پس از دانستن اینکه "shāh-i chīnī" یا "shāh ṣīnī" چای است، در بررسی سوابق موضوع، به سرعت می توانیم آثار گسترش چای چینی در غرب در طول سلسلههای مغول و یوان را پیدا کنیم. «مکاتبات رشیدالدن» (Mukātabāt-i Rashīdī) شامل نامه ای است که یک شیخ هندی به رشیدالدین فرستاده و علاوه بر احوال پرسی، شامل فهرستی از هدایایی است که از طریق بازرگانان بصره برای وی فرستاده. این فهرست شامل طیف گسترده ای از اقلام از جمله پارچهها و بافتنیها، سنگهای قیمتی، ادویهجات، حیوانات، خوراکهای لذیذ و کمیاب، ظروف و مصالح ساختمانی است. در میان آنها تعداد زیادی از کالاهای مخصوص چینی، از جمله چای (shāh Ṣīnī) است.
تاریخ جهانی چای، نوشتۀ ویکتور (Victor H. Mair) و هائو یی لین (Hao ye lin)، کاری جدید در تاریخ گسترش چای چینی در جهان است و موضوع فصل ۱۲ این کتاب یعنی "فتح جهان جدید"، گسترش چای در جهان اسلام است. آن ها نسبت به این دیدگاه که لشکر اعزامی مغول، اولین بار رسم نوشیدن چای را به جهان اسلام آورده باشد، تردید دارند. بسیاری از منابع، این واقعیت تاریخی را منعکس می کنند که چای ممکن است در روزهای اولیه به عنوان یک دارو و نه یک نوشیدنی به ایران معرفی شده باشد. از سویی، مقدار چایی که در قرون وسطی می توانست به ایران منتقل شود، بسیار اندک و برای نوشیدن در سطح وسیع، غیرممکن بود و از سوی دیگر، خواص شفابخش چای در میان مردم خارجی محبوب تر از طعم تلخ آن بود. بنابراین، چای چینی که به ایران آمد، ابتدا توجه پزشکان و داروسازان را جلب کرد. میتوان گفت که تا زمان سلسلههای مغول و یوان، خاصیت دارویی چای، مورد استفادۀ اصلی آن در ایران و عربستان بود.
از متن فوق می توان دریافت که سوابق بیشتری از چای چینی در اسناد فارسی و عربی در طول سلسلههای مغول و یوان وجود دارد که بدون شک به دلیل حمل و نقل آرام شرق به غرب است که به دلیل سفر مغول به غرب شکل گرفته است. اگرچه مغولان در زمان اعزام به غرب، رسم نوشیدن چای را نداشتند، اما "سیطرۀ مغول بر جهان" (Pax Mongolica)، بهترین مسیر برای تبادلات مادی، اطلاعاتی و فرهنگی بین چین و ایران و عربستان بود. چای به عنوان یکی از متمایزترین و طولانی ترین تخصصهای محبوب در چین باستان، هیچ دلیلی برای ناشناخته بودن یا حتی ناپدید شدن ندارد. کاسۀ چینی کورۀ چانگ شا (Chang sha) با "فنجان چای" نوشته شده بر روی آن در کشتی تجاری غرق شده در قرن نهم نشان دهندۀ صادرات ناخودآگاه فرهنگ چای چینی به خارج از کشور است. اعتقاد بر این است که با کشف مداوم مواد جدید، تاریخ گسترش چای در اوایل جهان اسلام روشنتر خواهد شد.
نویسنده: چن چون شیائو (Chen chun xiao)
محقق مؤسسۀ مردمشناسی و انسانشناسی آکادمی علوم اجتماعی چین
منبع: مجلۀ تاریخ کشاورزی چین، شمارۀ 3، 2022.
[1] . یک اقلیت ملی قدیمی در چین
[2] . قومی قدیمی در چین که "Nuchen" نام داشت.
[3] . «اخبار الصین و الهند»، اثر سلیمان صیرفی از نخستین سفرنامههای برجای مانده از جهانگردان مسلمان است که ژان سوواژه دربارۀ آن تحقیق کرده و جی. اج. کرامرز بر آن مقدمه نگاشته است.
[4] . از دانشمندان نامدار اسپانیای اسلامی (اندلس) در نیمۀ دوم قرن ششم هجری.
[5] . شمس الدین دمشقی معروف به شیخ ربوة یکی از دانشمندان مشهور عصر ایلخانان مغول.
نظر شما